۱۷ ام میرم دانشگاه عسلمو میبینم 😍

‌.

.

.

+ آدم خیر و مصلحت بعضی کارارو بعدا میفهمه ، اون موقع که قرار شد عرصه ( شیفت های سال آخر پرستاری ) رو با بیتا برم نگران بودم که نکنه با هم نسازیم ، ولی الان خوشحالم ، تنشم کمتره کنار بیتا

++ یکی مهمان گرفته به شهری که توش دانشجوئم ، میگفت این اولین باره که میبینه یه دانشگاه شیفتای عرصه‌ش دو نفریه ، نمیدونم بقیه دانشگاها چجوریه ، ولی خب ما تعدادمون کمه

+++ انرژیم فعلا بالاس و امیدوارم نیوفته