961
_ من امتحان کردم شکلات همیشه جوابه
+ شکلات جواب نیس اومدن تو جوابه
.
.
.
.
+ 😌🤌🏻💛❤️🔥
_ من امتحان کردم شکلات همیشه جوابه
+ شکلات جواب نیس اومدن تو جوابه
.
.
.
.
+ 😌🤌🏻💛❤️🔥
دنیای که توش کنارم نباشی ؟
نباشی میخوام دنیا نباشه =)
هنوز و بعد 8 و نیم ماه هیچی برام عادی نشده
حضور علیرضا خیلی برام شگفت انگیزه
هر باری که میبینمش
هرباری که دستشو میگیرم
هر بارکه با خنده داره برام یه چیزیو تعریف میکنه
هر بار یه لحظه برگام میریزه
میگم یعنی الان من نشستم کنارش داریم با هم حرف میزنیم ؟
چه قشنگ میخنده
چه چشاش قشنگه
چقد مهربونه
هر بار که دستاشو میگیرم
یا بوش میکنم
خیلی دوست داشتنیه
خیلی زیاد
روزام شلوغه این مدت ، شیفت تا ۱ و نیم ، نهار ، یه چرت نیم ساعته ، ۳ و نیم از خواب بیدار میشم یه ربع به چار آماده میشم کم کم ، ۴ و نیم میرم پیش عسلم تا ۶ ، بعدش با هم میریم شام ، و من ب میگردم خوابگاه
این پتوم الکتریسته ساکن زیاد داره خیلی باحاله شبا جرقه هاش دیده میشه 😂
.
.
.
+ من از وقتی با علیرضام دیگه از گوگل استفاده نمیکنم ، هر چی بخواب ازون میپرسم =)
++ و البته که هر چی اون بگه درسته 🤌🏻😌
این روزامو دوس دارم ، حتا با وجود اضطرابم تو شیفتا
.
.
.
+ به ادیت زدن خیلی علاقه دارم ، خودمو تحسین میکنم بعدش بابت نتیجه ، از معدود کاراییه که راضیم از خودم ، میدونم من اصلا اصلا در حد یه گرافیست ساده نیستم و کارام خیلی آماتور و پیش پا افتاده س ولی خیلی دوس دارم این کارو و به دلم میشینه
++ امیدوارم کادو نیکی قشنگ بشه ، با علیرضا داریم با هم آماده ش میکنیم برا تولدش 💛
له لهم
اولین شیفت بد نبود
بعد شیفت رفتم نهار بعدش با عسلم رفتیم بیرون
بعد سه ماه چسبید واقعا
رفتم خوابگاه دوش گرفتم یه بیست دقیقه استراحت کردم دوباره رفتم برا شام
بعد شام هم در حد یه ربع نیم ساعت دوباره رفتم پیش عسلم
خوب بود 💛
یه جورایی نسبت به فردا بیخیال شدم یعنی بهش فکر نمیکنم بعد یهو یادم میاد فردا شیفت دارم برگام میریزه ، دوباره بهش فک نمیکنم نزدیک دو ساعته میخوام بخوابم و این گوشی لعنتی رو نمیذارم کنار بخوابم
.
.
.
+ خدایا شکرت 💛
++ یادم باشه صبحونه هفته بعدو رزرو کنم
بعضیا واقعا میتونن خسیس بودن ( حریص بودن در واقع ، احساس اینکه این چیز کمه باشه برا خودم ) رو به نهایت برسونن
علاقمند شدم به رنگ قرمز ❤️🔥
.
.
.
+ دلیلشم اصلا مشخص نیس 😔🤌🏻
اون موقع که میوه های تابستونی اومده بود ( خرداد ) ، دلم میخواست برا علیرضا سالاد میوه درست کنم ولی از نظر مالی خیلی خیلی تو مضیقه بودم و تا اخر ترم هم تقریبا با هیچی گذروندم و نشد ، ناراحتم
.
.
.
+ ناراحت نیستم ازینکه نشد ، ناراحتم که چرا همش نمیشه ، مخصوصا این چیزای کوچیک
بضی وبلاگا اینجورین که به ظاهر براشون مخاطب مهم نیست و این حرفا ، ولی اتفاقا دنبال کامنت و مخاطبن
یادمه یه وبلاگی خیلی وقت پیش دنبال میکردم نصف و نیمه
اینجوری بود که یه پست از پستای قدیمیشو که میدونست مخاطب جذب میکنه رو کپی میکرد پست میکرد ، به محض اینکه وبش میرفت قسمت بروز شده ها پسته رو دیلیت میزد 😁
.
.
+ حالا اسم نمیبرم 😂💔
من بی تو میمیرم ، آهسته آهسته ...
.
.
.
+ خوابای عجیب غریبی میبینم ، من هر وقت سعی میکنم مدیتیشن کنم بعدش خوابام عمیق و فول اچ دی میشه ، اما خب به محض بیدار شدم یادم میره و فقط یه سری چیزا جزئی یادم میمونه
++ احساس میکنم من قبلا یه دور این زندگی رو زندگی کردم ، و همینطور احساس میکنم این اولین تجربه م رو زمین نیس
+++ من ویرگولارو تو وبم طبق دستور فارسی نمیذارم ، جایی میذارم که احساس میکنم باید خواننده مکث کنه تا مطلب منتقل شه
دوتا نکته که اذیتم میکنه رو بگم
اول اینکه نمیدونم این احساس از کجا منشا گرفته که بابت کارایی که خودم مقصرشون نیستم استرس میگیرم و نمیگم به خونوادم ، نمیدونم شاید میترسم به من برچسب بی عرضه بودن بزنن ، نمیدونم ، ولی استرسی که متحمل میشم سر هیچی واقعا زیاده ، البته که دارم باهاش مقابله میکنم و سعی میکنم صحبت کنم
دوم اینکه از یه رفتار مامانم به شدت بدم میاد و عصبیم میکنه ، اونم اینکه وقتی یه کاری داره ، یا میخواد بگه فلان کارو بکن به جای اینکه مستقیم حرف بزنه با تیکه حرف میزنه ، مثلا میگه بسه اینقد سرت تو گوشیه برو فلان کارو بکن ، اه ملیکا چقد تنبلی پاشو اینجارو تمیز کن ، ملیکا تو هم به یه دردی بخور فلان کن
.
.
.
+ البته که کلا خیلی تیکه میندازه و به شدت رو مخمه
نت افتضاحه ، افتضاح !
پیاما به سختی ارسال میشن
نمیدونم به خاطر اینه که نتم داره تموم میشه یا چی
.
.
.
+ باید نت بخرم
++ خدایا شکرت 💛
این فر کننده ها ( نمیدونم اسمش چیه ، curlier ؟ ) که پول میدین براش و شب تا صب باید موهاتونو دورش بپیچین تا موهاتون فر شه ، خواستم بگم موهای من خدادادی همون جوری فره 😌
فر درشت 😌👌🏼
یه عالمه وسیله ی کوچیک کوچیک نیاز دارم
یعنی خیلی که زیاد باشه صد تومن نهایت قیمتش باشه
اگه دو سه تومن داشته باشم بخش زیادیشو شاید بتونم بگیرم
فعلا که ندارم
ولی اگه اومد دستم وای میسم برم دانشگاه اونجا با علیرضا بریم خرید
یجوری دارم محصولاتو میزنم تو سبد خریدم که انگار همین الان ۱۰۰ تومن تو حسابم دارم 🥲
هوا خنکه ، خواب میچسبه 💛
.
.
+ ۲۵۱ روز 💛❤️🔥
++ بخوابیم که دیره
+++ فردا اگه زود تر از ساعت ۹ بیدار شدم سعی میکنم دیگه نخوابم
احساس میکنم تا ننویسم حق مطلب ادا نمیشه
گیر کردم
پیش نمیره هیچی
هیچی هیچی
انرژیم صفره
.
.
.
.
+ خدایا کمک کن حل شه ، خیلی نگرانم ، خیلی مضطربم ، منو شرمنده نکن
++ میل به حرکت ندارم ، انگیزه دارم اما انرژی ندارم
کاش من یه آدم بهتر بودم
پولدار تر
خوشگل تر
دوست داشتنی تر
خیلی وقتا که از چیزی ناراحت میشدم تو خونه ، عوض اینکه بیان بهم توضیح بدن که اشتباه برداشت کردی ،اونجوری که تو فکر میکنی نیس یا چمیدونم عذرخواهی کنن ، بدتر دعوا راه مینداختن که مگه بچه ای ، چرا ناراحت شدی و ...
و اما علیرضای عزیزم
علیرضای مهربونم
۲۵۰ روزه که کنارشم
باورم نشده هنوز که علیرضا رو کنار خودم دارم
تو یه لحظه میتونه ورقو برگردونه
خدایا شکرت بابت حضور دلگرم کننده ی علیرضای عزیزم 💛
گفت ۳۷ تومن ۴۰۰ تومن کشید از کارتم ، بعد الکی میخواست بهانه بیاره که دستگاهش کاغذ تموم کرده ، پیامک اومد گفتم ۴۰۰ کشیدی ، گفت عه اشتباه شد گفت فردا میزنم گفتم همین امروز بزن لازم دارم بهانه آورد گفتم به من ربطی نداره برو قرض بگیر بزن ۳۰۰ تومنشو زد ۶۰ تومنشو گفت بعدا میزنه ، نزد بهش که گفتم " هول " خطابم کرد ، هنوزم نزده
رو مرز فروپاشی روانیام ، اگه فرونپاشیدم فقط و فقط به خاطر حضور علیرضاست ، سعی میکنم حالم خوب باشه ، خودمو دوست داشته باشم ، انرژی داشته باشم ، برنامه بریزه ، تو یه لحظه همش میپاشه ، تو یه لحظه همچی از بین میره
.
.
.
+ یه وقتایی میترسم نکنه اختلال شخصیت مرزی داشته باشم
من یه سوال خیلی جدی دارم
مگه مردمک چشم یه سوراخ نیست ؟
یعنی در واقع نبود یک چیزیه
بهتر بگم چیزی نیس
حالا همین مردمک که چیزی نیست
چجوری میشه برا علیرضا اینقد قشنگ باشه برا من نباشه ؟
امروز چطور بود ؟ خوب نبود ، بد هم نبود ، روزی که با علیرضا تلفنی حرف بزنم بد نمیشه
این دفعه دلم گرفت ، تازه حال اونایی که میگفتن تموم شدنش دلگیره رو میفهمم تا قبل این علیرضا نبود ، دلبستگی ای نداشتم اونجا برام فرقی نمیکر د اونجا باشم یا خونه ، اما الان فکر تموم شدنش فکر اینکه دیگه علیرضارو نبینم یا در ایده آل ترین حالت کمتر ببینم اذیتم میکنه
علیرضا رنگ پاشیده به زندگیم بدون اون خیلی خاکستری و یه نواخت بودم ...
.
.
.
+خدایا من نمیگم رسیدن بهش غیر ممکنه ، ممکنه ، ولی اگه بخوام با منطق خودم راه حلو پیدا کنم خیلیییی طول میکشه ! تو راهو جلوم بذار
دیروز شد ۸ ماه :)
.
.
.
+ من خیلی این پسرو دوس دارم ... 🫠
++ بنده حتا اگه بخوام آدم ادایی ای باشم پولشو ندارم . ولی اگه روزه پولدار شدم قطعا ادایی بودن رو امتحان میکنم
امشب سوار اسنپ شدم که برم
وارد که شدم بوس سیگار کل ماشینو گرفته بود
شیشه رو دادم پایین
بعد دیدم سیگار روشن دستشه
وایب خوبی از ماشین و فضا و خود طرف نگرفتم
آینه رو تنظیم کرد یه نگاه از آینه انداخت گفت بوی سیگار اون طرف که نمیاد
گفتم میاد ولی مهم نیس مسیر کوتاهه
دیگه نه جواب دادم نه نگاه کردم ببینم هنوز میکشه یا نه
.
.
.
+ یه شیر موز خوردیم با بچه ها فرقش با اون اسموتی بیخودی که اون دفعه کردن تو پاچمون این بود که اون مزه اب میداد با یکم بوی موز ، این شیر بود با بوی موز ، اصلا موز نداشت ، اونقدر که رنگش سفید سفید بود
++ بیتارو دوس دارم و امیدوارم در گذر زمان نظرم بر نگرده
+++ مهسا داشت راجع به دو نفر حرف میزد ، که دختره درونگرا بوده پسره برون گرا و این یخرده باعث شده بود مشکل بخورن گفتم منو علیرضا هم همین شکلی ایم که :/ یهو جفتشون ( هم مهسا و هم بیتا ) گفتن نه شما جفتتون درونگرایید و خب راست میگفتن من به مرور و به خاطر ارتباط زیاد چون بیشتر از علیرضا درونگرا بودم این نظرو داشتم
++++ دار و ندارم تویی فقط 🔥❤️🔥
امروز از شیفت برگشتم رفتم دوش بگیرم که شنیدم خواهرم به اون یکی خواهرم میگه " آ " ( دختر خاله ۵ ماهم ) حالش بده و بیمارستانه ، انگاری شیر پریده بود گلوش ، اکسیژن وصل کردن خوب شده بود خدارو شکر
۱۷ ام میرم دانشگاه عسلمو میبینم 😍
.
.
.
+ آدم خیر و مصلحت بعضی کارارو بعدا میفهمه ، اون موقع که قرار شد عرصه ( شیفت های سال آخر پرستاری ) رو با بیتا برم نگران بودم که نکنه با هم نسازیم ، ولی الان خوشحالم ، تنشم کمتره کنار بیتا
++ یکی مهمان گرفته به شهری که توش دانشجوئم ، میگفت این اولین باره که میبینه یه دانشگاه شیفتای عرصهش دو نفریه ، نمیدونم بقیه دانشگاها چجوریه ، ولی خب ما تعدادمون کمه
+++ انرژیم فعلا بالاس و امیدوارم نیوفته
سبک زندگی من خیلی شبیه پت و مته
حدودا ۵۰۰ تا نات کوین داشتم تو یه اپ صرافی ، گفتم برش دارم اپه رو حذف کنم از اپه خوشم نمیومد ، رفتم برش دارم گفت باید حداقل ۳۰۰ هزار باشه که نبود ۲۹۰ و خورده ای بود
رفتم یکم دیگه نات بخرم که همشو با هم بردارم باز گفت حداقل مقداری که میتونی بخری اینقده بقیه پولمو ریختم گرفتم ناتارو تبدیل کردم به ریال انتقال زدم به حسابم و دیدم بله دو سه روزی زمان میبره بیاد حسابم و من چقدر پول دارم ؟ خیلی کم تقریبا هیچی !
یعنی پول اسنپ رفت و آمد فردام به بیمارستانو نداشتم و اگه بابام تصمیم میگرفت منو نرسونه یا کار براش پیش میومد میموندم
دیگه رفتم پیش عسلم ازش پول قرض گرفتم 🥲💛
.
.
.
+ چقد این آهنگ دوپامین وصفشه : [ دانلود ]
++ باشی مگه آدم چیزی کم داره ؟
یکی از شیفتایی که نه تنها سختم نبود بلکه خیلیم خوش گذشت شیفت شبی بود که قبلش علیرضا رو دیدم
امروز بعد مدت ها طلسم شکست بلخره با علیرضا حرف زدم صدای قشنگشو شنیدم
.
.
.
+ خنده های این پسر منو به وجد میاره ❤️🔥
دوس پسر باهوش نداشتید هر لحظه خزان بشید از میزان هوشش بفهمید من چی میگم 🫠😁😌
.
.
.
.
+ اگه هم دارید قدرشو بدونید .
++چش قشنگ جذابم ❤️🔥💛
+++ تو کوچه دارن فوتبال بازی میکنن چنتا پسر بچه ، صداشون میاد
میدونید اوضاع کجا خراب میشه
این که شما یه مشکلی دارید یا مثلا یه مسئله ای رو مختونه ، یا مثلا هرچی در ذخنتون یه راه حل براش پیدا میکنید که فک می کنید عملی میشه ، اما وقتی امتحانش میکنید میبینید نمیشه ، اونجاس که اوضاع میپیچه بهم ، دقیقا همونجاس !
از چیزای خیلی ساده تا خیلی بزرگ
مثلا دیت داری یا با دوستات میری بیرون میگی خب مثلا اون شلوار قدیمیم رو با این مانتو جدیده میپوشم ، نیم ساعت مونده به قرارتون میبینید اصلا به هم نمیاد
یا مثلا یه درسی رو میوفتی و میبینی از شانس خوبت دیگه تا فارغالتحصیلیت ارائه نمیشه
فلان چیزی که همیشه از یه فروشگاه میخریدی رو لازم داری میگی عب نداره سر راه میرم میخرم و میری میبینی تموم کرده