نشسته بودیم منتظر ساندویچا

تو یخچال بین نوشابه ها یدونه دلستر انگور بود بهش اشاره کردم گفتم عه ازینا ، حیف که نمیتونیم درشو باز کنیم

(از زاویه علیرضا دیده نمیشد و فک کرد من یه مدل دیگه‌شو میگم )

موقع حساب کردن دیدم داره یه مدل جدید نوشابه برمیداره فکر کردم برا خودش داره بر میداره

بعدش که اومدیم بیرون گفت این از هموناس که میخواستی 🫠🫠🫠💞

.

.

.

+ یعنی من فداش نشم اینقد حواسش به منه ؟

++ فک نمیکنم هیچ نوشابه و دلستری به اندازه ی اونی که امروز خوردم بهم بچسبه 🫠🥲