983
نشسته بودیم منتظر ساندویچا
تو یخچال بین نوشابه ها یدونه دلستر انگور بود بهش اشاره کردم گفتم عه ازینا ، حیف که نمیتونیم درشو باز کنیم
(از زاویه علیرضا دیده نمیشد و فک کرد من یه مدل دیگهشو میگم )
موقع حساب کردن دیدم داره یه مدل جدید نوشابه برمیداره فکر کردم برا خودش داره بر میداره
بعدش که اومدیم بیرون گفت این از هموناس که میخواستی 🫠🫠🫠💞
.
.
.
+ یعنی من فداش نشم اینقد حواسش به منه ؟
++ فک نمیکنم هیچ نوشابه و دلستری به اندازه ی اونی که امروز خوردم بهم بچسبه 🫠🥲
+ [ جمعه ۲۰ مهر ۱۴۰۳ ] [ 22:15 ] [ Meli ]
|